29 اشتباه مرگبار کسب‌وکارهای ایرانی در دیجیتال مارکتینگمدت زمان مطالعه: 11 دقیقه

2 ۱,۱۹۸

در طول بیش از ۱۷۰ جلسه مشاوره‌ای که تا به امروز داشته‌ام (تاریخ نگارش مقاله) و بعد از گذشت بیش از ۳۰۰ ساعت مشاوره با صاحبان کسب‌وکارها، بارها این جملات را شنیده‌ام:

  • کارشناسان دیجیتال مارکتینگ بیش از عمل، ادعا دارند و فقط تئوری‌های خوبی بیان می‌کنند.
  • هزینه بسیاری برای کمپین‌های تبلیغاتی کرده‌ایم اما نتیجه چندانی نگرفته‌ایم.
  • ما آغاز کردیم؛ بعد از مدتی رقبا از ما الگوبرداری کردند و حتی بهتر از ما هم شدند و تیم ما عقب ماند.
  • رقبای ما در صنعت به‌قدری خوب فعالیت می‌کنند که اجازه کار به ما داده نمی‌شود.
  • مطلع هستیم که دیجیتال مارکتینگ ضرورت کسب‌وکارهاست اما موفق به راه‌اندازی تیم نشده‌ایم.
  • هیچ‌گاه پروژه‌ها به اجرا ختم نشده‌اند؛ همیشه در ۹۹ درصد گیر کرده‌ایم، کمپین‌ها، محتواها و…
  • نیروهای ما توان اجرای فعالیت‌های دیجیتالی را ندارند، آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ هم صرفاً به فکر درآمدزایی هستند و نه سود دوطرفه.
  • و…

واقعیت امر این است که بسیاری از ما می‌دانیم دیجیتال مارکتینگ بیش از توصیه، به یک ضرورت تبدیل شده؛ اما اگر خوب دقت کنیم الزاماً تمام افرادی که تلاش کرده‌اند تا از دیجیتال مارکتینگ در کسب‌وکار خود بهره ببرند هم نتیجه چندان ملموسی دریافت نکرده‌اند.

طبیعی است، زمانی که ما شناخت درستی از دیجیتال مارکتینگ نداشته باشیم، ابزارها و کارکردهای آن را نشناسیم، ابزارها را در موقعیت مناسب و متناسب با اهداف انتخاب نکنیم و به کار نگیریم، خروجی کار جز این شکایت‌ها نخواهد بود.

اگر می‌خواهید که بهترین نتایج را از دیجیتال مارکتینگ داشته باشید و شما جزو افرادی نباشید که بعد از صرف سرمایه مالی و زمانی بسیار، بدون نتیجه این مقوله را رها کنید، از سمتی اطلاعات فنی چندانی هم ندارید، تا پایان این مقاله با من همراه باشید و سعی کنید این اشتباهات را تکرار نکنید.

این مطالب مجموعه‌ای است از بررسی بیش از ۷۰ پروژه شکست‌خورده در صنعت‌های مختلف؛ مطمئن باشید با مطالعه این مقاله می‌توانید از ضررهای چنده ده میلیونی جلوگیری کنید.

تنها کافی است تلاش کنید تا با کارشناس دیجیتال مارکتینگ خودتان برای جلوگیری از این اشتباهات برنامه‌ریزی داشته باشید و یک سند استراتژی دیجیتال تهیه کنید.

۱ عدم توجه به فرایندهای تجارت الکترونیکی (لجستیک، بسته‌بندی، تحویل و…)

عدم توجه به فرایندهای تجارت الکترونیکی (لجستیک، بسته‌بندی، تحویل و…)

رجیس مک‌کِنا مدیر بازاریابی شرکت‌های بزرگی همچون اپل، مایکروسافت و اینتل، تعریف هوشمندانه‌ای از مارکتینگ (بازاریابی) دارد:

Everything is Marketing and Marketing is Everything

مارکتینگ (بازاریابی)، همه چیز است و همه چیز، مارکتینگ است؛ مارکتینگ با تمامی حلقه‌های کسب‌وکار شما درگیر است، پیش از تولید تا پس از فروش؛ هر رخدادی که بروی فرایندهای تجارت شما تأثیرگذار است، به‌نوعی با مارکتینگ درگیر خواهد بود.

تلاش کنید در فعالیت‌های دیجیتال مارکتینگ خود به‌تمامی فرایندهای کسب‌وکار خود مانند محصول مناسب بازار، شرایط زنجیره تأمین، پروسه خرید ساده و راحت توسط مشتری، تجربه کاربری مناسب از تحویل محصولات و… دقت داشته باشید.

۲ عدم درگیری کل سازمان با فرایندهای دیجیتال مارکتینگ و ناهماهنگی در تیم

دیجیتال مارکتینگ بسیار گسترده از آن است که بخواهیم تنها یک نفر را مسئول آن بدانیم، تمامی افراد سازمان در این فعالیت دخیل هستند، چرا که همه چیز بازاریابی است.

تلاش کنید وظایف تمامی افراد از مدیران ارشد و مدیران میانی و مدیران اجرایی گرفته تا پایین‌ترین رده کارمندان را مشخص کنید، نحوه فعالیت آن‌ها در رسانه‌های اجتماعی و یا برخورد آن‌ها در بیرون از مجموعه همگی بر فعالیت‌های مارکتینگ، مؤثر خواهد بود.

پاسخ‌دهی به توییت‌های انتقادی و یا بررسی پیشنهادها قرار است توسط چه اشخاصی صورت گیرد؟ نحوه برخورد آن‌ها بخصوص در شبکه‌های اجتماعی چگونه باید باشد تا هم‌راستا با اهداف مارکتینگ شما باشد؟!

برای تمامی موارد احتمالی سناریو و شرح وظایف داشته باشید؛ داشتن سناریوهای از پیش تعریف شده باعث خواهد شد تا یک صدای واحد از سازمان شما شنیده شود.

۳ عدم بهره‌گیری از مدیریت متمرکز

عدم بهره‌گیری از مدیریت متمرکز

اگرچه می‌بایست تمامی بخش‌های مجموعه شما با فعالیت‌های دیجیتال مارکتینگ درگیر باشند، اما وجود مدیریت متمرکز نیز مزایایی به همراه خواهد داشت؛ توصیه می‌کنم یک مدیر دیجیتال مارکتینگ که وظیفه ارتباط دهی و هماهنگی کلیه مجموعه را برعهده دارد را در مجموعه خود داشته باشید و برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل سیستم را به او بسپارید.

برخی از مزایای مدیریت متمرکز دیجیتال مارکتینگ

  • ایجاد تعامل مناسب‌تر میان بخش‌های مختلف سازمانی
  • ایجاد تعادل مناسب‌تر میان نیازهای بخش‌های مختلف
  • هماهنگی و یکپارچگی مناسب‌تر در فعالیت‌های اجرایی
  • کاهش هزینه‌های مالی و زمانی
  • عدم تداخل منابع و فعالیت‌ها در سطوح پایین
  • در نظرگیری ملاحظات مهم در مواقع بحرانی تصمیم‌گیری
  • افزایش سرعت در تصمیم‌گیری و اجرا
  • افزایش سرعت خطایابی تصمیمات و فعالیت‌ها
  • و…

۴ عدم به‌کارگیری خلاقیت در فعالیت‌ها

خلاقیت یعنی کشف تازگی از دل کهنگی.

ابزارها و استراتژی‌های مختلفی در بازاریابی دیجیتال در اختیار شماست، شما می‌توانید با استفاده از خلاقیت خود و تیمتان، سناریوهای مختلف را تست و اندازه‌گیری کنید و در نهایت بهترین گزینه‌ها را برای کسب‌وکار خود پیدا کنید.

از این خلاقیت در مکان‌های جدید برای تبلیغات، سبک ارائه محتوا، نحوه ارتباط با مشتریان و … می‌توانید استفاده کنید؛ درست است که چهارچوب‌ها به شما کمک می‌کند تا منظم‌تر بیندیشید و عمل کنید اما خلاقیت باعث ایجاد تفاوت و جلب‌توجه کاربران خواهد شد.

۵ محصول نامناسب و عدم تمرکز روی ویژگی منحصربه‌فرد محصول

محصول نامناسب و عدم تمرکز روی ویژگی منحصربه‌فرد محصول

محصول مناسب الزاماً باکیفیت‌ترین محصول نیست، برای کاربر پاسخ‌دهی به نیاز اوست که اهمیت دارد؛ در واقع کیفیت لازم اما کافی نیست.

همیشه مثال نوکیا را در ذهن داشته باشید، اگر تنها بحث کیفیت مطرح بود، نوکیا حرف های بسیاری برای گفتن داشت اما نوکیا شکست خورد، چرا که پاسخ درستی به نیاز کاربران در زمان تغییرات بازار نبود.

تلاش کنید ویژگی منحصربه‌فردی (USP) در محصولات خود ایجاد کنید، با این کار دیگر نیازی به رقابت با سایر بازیگران بازار نخواهید داشت؛ برای این کار می‌توانید از روش‌های ایده‌پردازی مانند اسکمپر (SCAMPER) استفاده کنید

۶ به کارگیری ابزار بدون دانش بازاریابی

در مقاله دیجیتال مارکتینگ چیست اشاره کردم، دیجیتال مارکتینگ نوعی از مارکتینگ است؛ بنابراین شما به‌عنوان صاحب یک کسب‌وکار باید با مباحث و مفاهیم اولیه بازاریابی آشنایی داشته باشید.

به‌کارگیری ابزارها بدون دانش و هدف بازاریابی، نتایج خاصی برای شما همراه نخواهد داشت؛ نیاز نیست تا مباحث را به‌صورت تخصصی و در حد یک کارشناس بازاریابی مطالعه کنید، اما دانستن مفاهیم بازاریابی به شما دید خوبی خواهد داد تا بتوانید بهتر برنامه‌ریزی کرده و ابزارهای دیجیتال را با اهداف بازاریابی خود به کار بگیرید.

مفاهیم مقدماتی بازاریابی برای مدیران می‌تواند شروع خوبی برای این موضوع باشد.

۷ عدم تهیه سند استراتژی و یا ناکارآمد بودن آن

عدم تهیه سند استراتژی و یا ناکارآمد بودن آن

در نظر داشته باشید سند استراتژی در عمیق‌ترین شکل خود قرار است رابطه ایجاد کند، تلاش کنید یک سند جامع‌ومانع تهیه کنید و تمامی دلایل و منطق استراتژی‌ها و تاکتیک‌های خود را به‌صورت مکتوب یادداشت کنید، این کار به شما کمک خواهد کرد تا علاوه بر اینکه یک ذهن کاملاً شفاف داشته باشید، در زمان‌هایی که اختلاف‌نظرهایی در زمینه اجرا وجود دارد نیز مرجع تصمیم‌گیری اصولی و دقیق باشد.

ضمناً همواره در نظر داشته باشید استراتژی شما وحی منزل نیست، همه چیز قابل تغییر، بهبود و بازبینی است؛ بنابراین تلاش کنید اگر پس از مدتی به این نتیجه رسیدید که سند شما نیاز به اصلاح و بهبود دارد حتماً طبق داده‌های جدید تصمیم‌گیری کرده و سند را بهبود دهید. با این کار یک سند استراتژی اثربخش خواهید داشت نه صرفاً انبوهی از کاغذهای ناکارآمد.

۸ عدم تعیین مخاطب مشخص

اگرچه یکی از مزایای کسب‌وکارهای اینترنتی را دسترسی همگانی تعریف می‌کنیم، اما در واقعیت همگان مخاطب و مشتری ما نیستند. هرگاه ما تمام انرژی و زمان خود را برای عمیق شدن در یک موضوع به کار می‌گیریم، در آن زمینه، نسبت به دیگران متمایز می‌شویم. اما سؤال اصلی اینجاست که «آیا می‌شود در همۀ کارها تمرکز کرد و عمیق شد؟» قطعاً نه! چراکه زمان و انرژی ما محدود است.

در دنیای کسب‌وکار نیز این قضیه صدق می‌کند، یعنی ما نمی‌توانیم روی تمام بخش‌های بازار به یک اندازه تمرکز کنیم، چون به‌اندازهٔ کافی پول، وقت و نیروی انسانی در اختیار نداریم.

تلاش کنید مشتری‌ها را بر اساس ویژگی‌های مشخص، گروه‌بندی کرده و آنها را مورد هدف بازاریابی خود قرار دهید، در نهایت برای کسب جایگاه مشخص در ذهنِ مشتری خود برنامه‌ریزی و تلاش کنید تا آنها شما را با یک ویژگی مشخص و متمایز بشناسند (مثلاً سریع‌ترین، باکیفیت‌ترین، قابل‌اعتمادترین و …)

شاه‌کلید موفقیت در بازاریابی (استراتژی STP)

۹ عدم تعیین اهداف مشخص و یا کارآمد

عدم تعیین اهداف مشخص و یا کارآمد

هدف‌گذاری کنید اما در زمان تعیین آن دقت کنید که، نیازی به تهیه لیست بلندبالا نیست؛ موضوع را پیچیده نکنید و واقعیت را بگویید. به‌جای تعیین اهدافی مانند افزایش سهم بازار و یا افزایش فروش ۱۰ برابری؛ دنبال هدف‌هایی بروید که ارزش محور هستند در واقع باید از خود بپرسید در حال خلق چه ارزشی برای جامعه هستید؟

توصیه می‌کنم در فعالیت‌های دیجیتال مارکتینگ از روش SMART استفاده کنید؛ اشتباه نکنید SMART به معنای هوشمند نیست و اصلاً پیچیده نیست، در واقع SMART اشاره می‌کند اهداف خود را به‌صورت:

  • Specific (خاص و ویژه)
  • Measurable (قابل‌اندازه‌گیری)
  • Achievable (دست‌یافتنی)
  • Relevant (مرتبط بودن)
  • Time bound (دارای هدف‌گذاری زمانی)

تعیین کنید؛ به یاد داشته باشید بلندپروازی نکنید و به همه چیز با نگاهی منطقی بنگرید!

۱۰ به‌کارگیری ابزار نادرست و یا استفاده نادرست از ابزار

در مقاله دیجیتال مارکتینگ چیست اشاره کردم، نوع نگاه من به دیجیتال مارکتینگ ابزار محور است؛ یعنی با پدیده جدیدی از بازاریابی روبرو نیستیم، بلکه تنها ابزار و بستری جدید برای بازاریابی شکل‌گرفته است.

همان جا به سه مرحله بازاریابی از نگاه دکتر روستا نیز اشاره کردم:

  1. مرحله اول (بازارشناسی): به معنای شناخت مشتریان و نیازهای آنها
  2. مرحله دوم (بازارسازی): به معنای خلق و به‌دست‌آوردن سهم بازار (جذب مشتری)
  3. مرحله سوم بازار داری (حفظ مشتری): به معنای حفظ سهم بازار (حفظ مشتری)

دقت داشته باشید همه ابزارهای دیجیتال مارکتینگ اعم از، بازاریابی محتوایی، سئو، ایمیل مارکتینگ، اس.ام.اس مارکتینگ و… خوب هستند، مشروط بر اینکه این ابزار را در مرحله‌ای درست به کار بگیریم.

اگر علاقه‌مند هستید بدانید هریک از ابزارهای دیجیتال مارکتینگ در چه مرحله‌ای، می‌تواند به شما کمک کند به مقاله دیجیتال مارکتینگ چیست مراجعه کنید.

۱۱ به‌کارگیری کلیه ابزارها در کنار هم هنگام آغاز مسیر

به‌کارگیری کلیه ابزارها در کنار هم هنگام آغاز مسیر

با یک‌دست چند هندوانه برندارید، حتی اگر نیاز است تا ابزارهای مختلف را به کار بگیرید، در آغاز فعالیت‌ها با حداکثر دو ابزاری که اولویت بالاتری دارند آغاز کنید؛ در ادامه می‌توانید ابزارهای مختلف و متعدد را اضافه کنید.

با تمرکز بروی کانال‌های خاص بازاریابی دیجیتال می‌توانید در آنها رشد کرده و از تجربیات حاصل شده در آنها، برای سایر کانال‌های نیز استفاده کنید.

دقت داشته باشید در اینجا نوع هدف‌گذاری شما بسیار اهمیت دارد و ابزار و اولویت ابزاری شما بر اساس هدف‌گذاری، پتانسیل‌ها و شرایط خاص کسب‌وکار شما تعیین می‌گردد.

چنانچه در زمینه انتخاب اولویت‌ها و ابزارهای دچار مشکل بودید می‌توانید از مشاوره دیجیتال مارکتینگ من استفاده کنید.

۱۲ نداشتن برنامه برای مراحل مختلف قیف و سفر مشتری

۱۳ عدم توجه به موبایل و کاربران آن

۱۴ عدم اندازه‌گیری نتایج و تلاش برای بهبود

۱۵ بودجه‌بندی نامناسب

۱۶ تمرکز صرفاً بر جذب مشتری و رهاکردن سایر مراحل مانند حفظ مشتری

۱۷ بی‌توجهی به نتیجه کار و نبود تعهد تیمی

۱۸ نبودن تصمیم‌گیری سریع و ریسکی

۱۹ نداشتن برنامه برای پاسخ به فیدبک‌های منفی

۲۰ عدم تمرکز بر نقاط قوت خود و به‌کارگیری آنها

۲۱ افراط در پیروی از دیگران

۲۲ محتوا بی‌کیفت

۲۳ عدم توزیع مناسب محتوا

۲۴ عدم توجه به UI و UX

۲۵ به‌کارگیری محتوای یکسان در تمامی شبکه‌های اجتماعی

۲۶ همراهی با هر ترند در فضای وب

۲۷ عدم وجود استراتژی تبدیل سرنخ به خریدار

۲۸ عدم به‌کارگیری نیچ مارکتینگ

۲۹ نداشتن صبوری کافی و زمان‌بندی نامناسب

مشاوره دیجیتال مارکتینگ

اگر در کسب‌و‌کار خود نیاز به مشاوره دیجیتال مارکتینگ دارید، با من تماس بگیرید!

درخواست جلسه مشاوره دیجیتال مارکتینگ
۲ نظرات
  1. علیرضا ابراهیمیان می گوید

    سپاس از این مطلب مفید علیرضا جعفری عزیز
    مورد ۱ و ۵ و ۶ را بسیار تجربه کردم و کاملا درست هست
    امیدوارم که توضیح بقیه موارد هم کامل بشه تا بار دیگر به این صفحه سر بزنم

    1. سید علیرضا جعفری می گوید

      سلام ممنونم علیرضا جان از اینکه نظر دادی
      حتما انشااله در اولین فرصت تکمیل خواهم کرد، کمی درگیر فعالیت های اجرایی شدم این روزها

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.